روز 9 و 10 - کار سنگین است

روز مانند همیشه شروع شد، اما تا جایی که ما 4x4 خود را بارگیری کردیم، زیرا برنامه روز 9 این بود که بدون هیچ غواصی به ایرکوتسک برگردیم. باورش سخت بود که اکسپدیشن ما قبلاً به پایان رسیده باشد. همه کمی غمگین به نظر می رسیدند که دیگر فرصتی برای غواصی در این دنیای خیره کننده زیر آب وجود ندارد. از قیافه همه می شد فهمید که حال و هوا بهترین نبود. این واقعیت که ما به طور متوسط ​​5-6 ساعت در شب می خوابیدیم نیز کمکی به بهبود خلق و خوی ما نمی کرد. تحملش سنگین بود…

با وجود این ما نمی‌خواستیم ثانیه‌ای از سفر را از دست بدهیم، بنابراین به ایرکوتسک بازگشتیم و پس از چند دقیقه رانندگی چهره‌هایمان روشن شد و از چشم‌انداز فوق‌العاده زیبا و منحصربه‌فرد دریاچه بایکال در زمستان لذت بردیم. یک بار دیگر.

در مسیرمان، در یک صخره کوچک در وسط دریاچه توقف کردیم که میزبان یک به اصطلاح استوپا، یک جام مقدس است، که اغلب در تصاویر و اسناد مربوط به تبت دیده می‌شود. بومیان ساکن در دریاچه بایکال بوریات هستند که بسته به منطقه از آیین شمن و بودیسم پیروی می کنند. از این نوع استوپا برای دعا برای رهایی از بیماری ها، نگرانی ها و مشکلات استفاده می شود. به عنوان یک آیین، برای رهایی از بیماری ها / نگرانی ها / مشکلات از روح خود، از شما درخواست می شود که یک یا چند سنگ را به استوپایی که تاج بلندترین نقطه صخره را می پوشاند بیاورید. سنگ های ما سبک و کوچک بودند زیرا روح ما به دلیل 9 روز باورنکردنی که داشتیم پر از حرکت مثبت بود.

اگر نگرانی‌های جدی داشتیم، باید 108 بار روی زانوها دور استوپا راه می‌رفتیم تا آنها را رها کنیم. از آنجایی که همه ما بعد از روزها و زیر یخ کاملاً خسته بودیم، خوشحال بودیم که هیچ یک از ما نیازی به انجام این روال نداشتیم. احتمالاً سرعت آنقدر کم بود که روز بعد در ایرکوتسک پرواز خود را از دست می دادیم. در عوض، ما از استوپا استفاده کردیم تا یک بار دیگر از بوکان، محافظ و روح‌القدس دریاچه بایکال تشکر کنیم که سفر ما به خوبی پیش رفته است و همه سالم و سلامت به خانه می‌روند.

قبل از رسیدن به سرزمین اصلی، در یک غار یخی باریک توقف کردیم و آخرین عکس‌ها را از یخ فیروزه‌ای زیبا گرفتیم که چند روزی بود که بخشی از آن بودیم.

در سرزمین اصلی ما ماشین‌ها را عوض می‌کنیم و کاپیتان‌های UVA خود را با دست تکان می‌دهیم. در روزهای گذشته با هم دوست شده بودیم. راه رسیدن به ایرکوتسک با ماشین 4.5 ساعت طول کشید و از منظره‌ای از جنگل‌ها و زمین‌های کشاورزی بی‌پایان، استپ و مرتع با اسب‌ها و گاوهایی که به اطراف می‌دویدند (بعضی از آنها حتی از جاده عبور کردند) گذشت، زیرا دما بسیار بالا رفته بود و بین -5 تا - افزایش یافته بود. 10 درجه سانتی گراد به نظر می رسید که حیوانات در این شرایط "گرم" خوشحال بودند.

بعد از یک ساعت رانندگی تقریباً همه به خواب رفتیم و همه ما احساس خستگی می‌کردیم اما از انجام و رسیدن به آنچه داشتیم خوشحال بودیم. نزدیک شدن به ایرکوتسک ما را از خواب بیدار کرد زیرا جاده ها به دلیل ترافیک زیاد خوب نبودند. ما به ساعت شلوغی رسیدیم و تمدن کاملاً به ما ضربه زد. ما به زندگی با ترافیک، خیابان های شلوغ، هتل ها و اتاق خواب های راحت با مینی بار و روم سرویس 24/7 بازگشته بودیم. در مقایسه با روزهای گذشته در اولچون بسیار متفاوت است. اما اگر چشمانمان را ببندیم، بلافاصله تصاویری از یک زندگی ساده اما قوی که به طبیعت در دریاچه بایکال، روی و اطراف دریاچه بایکال متصل است، ظاهر شد.

BaikalTek که در چند روز گذشته میزبان بسیار خوبی بود، ما را راهنمایی و مشاوره می کرد، یک شام مغولی عالی در ایرکوتسک به اشتراک گذاشتیم، اما بعد از آن که صبح روز بعد باید به فرودگاه می رفتیم زود به خواب رفتیم. . برای برخی از ما پرواز خیلی زود بود که صادق باشیم، اما هواپیماها منتظر نمی مانند. باید عجله می‌کردیم.

هتل انتقال ما را سازماندهی کرد اما متوجه شدیم که مینی‌بوسی که آنها سفارش داده بودند برای تعداد کیف‌هایی که باید با خود حمل می‌کردیم بسیار کوچک بود. مشکلی نیست روس‌ها انعطاف‌پذیر هستند و ظرف چند دقیقه ما یک کامیون اضافی برای بارگیری تجهیزات 900 کیلوگرمی خود در اختیار داشتیم. سنگین برای رسیدگی دوباره…

پس بعد از این همه چه چیزی باقی می ماند؟

از میان گروهی متخصص در زمینه‌های مختلف، با مهارت‌ها و شخصیت‌های بسیار متفاوت، تیمی را تشکیل دادیم که در آن هر عضو می‌توانست 110 درصد به دیگری تکیه کند. خاطرات ما یک عمر باقی خواهند ماند و هر یک از ما دوستان جدیدی پیدا کرده ایم یا دوستی های فعلی ما حتی قوی تر شده است.

نتایج آزمایش تجهیزات بسیار مثبت بود و داده های تولید شده به ما در توسعه محصولات جدید در سال های آینده کمک می کند.

منحنی یادگیری قبل، حین و همچنین بعد از سفر با توجه به جنبه های آموزشی و سازمانی سفر به ما کمک می کند تا در آینده شرایط را بهتر کنیم.

در یک یادداشت شخصی، روسیه و سیبری با تصویری متفاوت از آنچه قبل از آمدن به دریاچه بایکال داشتیم در ذهن ما باقی خواهند ماند. صمیمیت، گشاده رویی و مهمان نوازی بوریات ها، کلیشه هایی را که در ذهن ما درباره فرهنگ نسبتاً سرد روسی داشتیم، تغییر داده است. همه ما اشتباه کرده بودیم….

امیدواریم از بودن با ما در این وبلاگ و به اشتراک گذاری تجربیات ما لذت برده باشید. از آنجایی که برخی از ما به دلیل یک پرواز از دست رفته در مسکو معطل شدیم، از قبل برنامه ریزی های جدیدی را برای سفر بعدی خود شروع کرده ایم که در آن غواصی های گرم تر، هرچند بسیار عمیق تر از آنچه در اینجا داشتیم، انجام خواهیم داد…

با وبلاگ Mares همراه باشید تا در مورد آنچه در آینده در راه است بشنوید!